بازگشت

ساخت وبلاگ
آدم باید دیوونه باشه روزی صد بار بیاد یه صفحه رو چک کنه. آدم باید بکار باشه...

که چی؟ چقد دلت باید تپ تپه کنه؟ هی یادت بره هی یادت بیاد، بعد بری سر بزنی جایی. نومید. خسته. بی تاب...

یه وقتایی بی خیال می شم. بعد خودمو می بینم که دارم اینجا قدم می زنم.

شادی ببینمت.

عین آدمی که صد عمر، هزار عمر بعد برگرده و هر روز بره پاتوق قدیمی...

اصلن نمی دونم چرا نمیام مستقیم باهات حرف بزنم...

انگار منتظر باشم...

رفته باشی جایی و من نشسته باشم به پنجره....

هی داد...

بازگشت...
ما را در سایت بازگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talesofabluehome بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 16:08

از وقتی که یادمه مثل ی آیین هر ساله از اوخر تیر دلم شدید پاییز میخواد. ربطی هم به گرمای چهل و چند درجه هوا نداره. دلم خودش نور ها رو مورب میبینه، هوا رو خنک . به برگ های سبز رو درخت ها کاری نداره و چشش پی اون چند تا برگ زرد افتاده رو زمینه. ی روز معم بازگشت...
ما را در سایت بازگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talesofabluehome بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 16:08

پاییز حتی اول بهار هم انگار تو دل ما نشسته باشه. تموم نمیشه نگاه کردم به نوشته قبلیم، چقد غلط تایپی دارم، دلم نیومد درستشون کنم. بس که دلم و ذهنم درگیر بود موقع نوشتنشون. آدم باید به چی برسه که بیاد کنارت بشینه؟ یعنی چقد مسیر و ماجرا لازمه تا سزاوارش بازگشت...
ما را در سایت بازگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talesofabluehome بازدید : 64 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 16:08

این را حدس میزدم که خانه آبی هم مثل تمام خانه های کوچک و بزرگ این شهر گهگاه رنگ سکوت به خود بگیرد. اما نه سکوتی از دلخوری. حداقلش این بود کمان می بردم که اگر حرفی بود زده می شد. شاید هم که حرفی نبود. نمی دانم.حقیقتا  و منطقا نباید حرفی بین ما باشد ام بازگشت...
ما را در سایت بازگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talesofabluehome بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 16:08

یک روز صبحدر  حرکتی تروریستی به قلبم حمله می کنی با تیرِ تیزی که از چشمهایت می آید و من دچار حمله قلبی می شوم و می افتم کف خیابانی که سرد است هنوز و خیس و قدم می زنند عابران عجول در اطرافم. هوا می خواهم دستهایم را که بلند می کنم در بی کرانگیِ نور سفی بازگشت...
ما را در سایت بازگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talesofabluehome بازدید : 66 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 16:08

سپیده سر زد و من خوابم نبُرده باز.
نه خوابم که سیر ستاره و مهتابم نبُرده باز.
چه آرزوها که داشتیم و دیگر نداریم،
خبر نداریم.
خوشا کزین بستر، دیگر، سر برنداریم.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۹۶ساعت 0:40  توسط آبی  | 
بازگشت...
ما را در سایت بازگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talesofabluehome بازدید : 65 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 16:08

سرکار خانوم "ن" بازگشت بهار آسای شما را به آغوش خانه و آغاز نظافت آن را شدیدن گرامی می داریم

با احترام "س"

بازگشت...
ما را در سایت بازگشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talesofabluehome بازدید : 64 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1396 ساعت: 16:08